با سلام خواهرزاده ی من پسری 24چهار ساله ست.چهار سال پیش علایم افسردگی داشت که تحت درمان قرار گرفت ولی
متاسفانه درمانش ادامه پیدا نکرد . تشخیص دکتر بیماری دوقطبی بود. بغض و گریه ،حرفها و کارهای غیر عادی ،توهم و دروغ، خودبزرگ بینی و... از علایم بیماریش است . و هرچند وقتی به حدی عصبانی و گستاخ میشود که افراد خانواده را تهدید میکند تا حدی که گاهی از پلیس کمک میگیرند . سال گذشته برای درمان او را نزد پزشکی به تهرلن بردند و با برق خواستند درمانش کنند ولی جلسات آخر خودش دیگه قبول نکرد ادامه دهد.بعد در بیمارستان اعصاب و روان در تهران بستری شد ولی به قدری به خانواده ش زنگ زد که درش آوردند .و مورد دیگر این که در مقابل دیگران به قدری خوب صحبت میکند و از کلمات خاصی استفاده میکند که به طور مثال پرسنل همان بیمارستان هم میگفتند این که سالمه واسه چی آوردید اینجا.یا دو بار نزد روانپزشکانی در تهران ویزیت شد که آنها هم گفتند مشکلی ندارد . ولی ما که دور و برش هستیم کاملا شاهد کارها و حرفهای غیر عادیش هستیم . دو بار هم با قرص قصد خودکشی داشت که در بیمارستان بستری کردند. دو بار هم از دانشگاه انصراف داده .سه بارهم مشغول به کار شد ولی از کارش هم در اومد.با توجه به اینکه در حال حاضر به هیچ وجه حاضر نیست مجددا نزد روانپزشک برود ویا دارو مصرف کند خانواده ش بسیار در فشار و ناراحت هستند و فقط مدارا میکنند که عصبانی نشود . ممنون میشوم راهی به ما نشان دهید ،چون خودش عقیده دارد بیشتر از همه میفهمد وفرد بسیار معتبری است و اصلا قبول نمیکند که باید تحت درمان قرار بگیرد.